تولدم .نمایشگاه کودک .متفرقه .......
روز تولدم درست مثل 29 سال پیش برف بارید اینم از دخملیمون که مشغول ناخونک زدن به کیک بودن بابایی نمیدونم چرا رفته بود شمع 30 خریده بود برام بهش میگم عوض اینکه بری 28 بگیری یک سال کوچیک تر رفتی 30 خریدی یه سال بزرگتر چون یه سال فرقمون شاید خودش رو 31 فرض کرده بوده منو 30 خلاصه شمع صفر گذاشتیم عزیزم جون صبح زود سورپرایز کردن و با دسته گل تو اون برف اومدن خونمون خاله فروغ و اقا جون هم برام گل گرفته بودن جای خاله اعظم هم خیلی خالی بود موقع امتحاناش بود و نتونست بیاد تهران عزیز اقاجون خاله فریبا فرانک خاله فروغ و خاله اعظم همگی با هم یه جارو شارژی ا...